قدس آنلاین: حضرت آیتالله خامنهای، رهبر معظم انقلاب اسلامی بهتازگی در سخنرانی زنده تلویزیونی به مناسبت سالروز ارتحال امام خمینی(ره) بار دیگر از نیاز کشور به تحول در حوزه آموزشی سخن گفتند و فرمودند: تحول در زمینه مسائل آموزشی این است که آموزشهای دانشگاهی، دبیرستانی و حتی دبستانی را عمقی و کاربردی قرار دهیم نه صرفاً حفظی. درسها و بحثهای فایدهمحور را مطرح کنیم.
معظم له با اشاره به اینکه برخی از درسها که در مدارس و یا دانشگاههای ما تدریس میشود برای کسانی که این درسها را میخوانند هیچ فایدهای ندارد، چون در این زمینه تخصص پیدا نمیکنند و اطلاعاتش هم چندان کارآمد نیست، تصریح کردند: یک چیزی مثل اطلاعات عمومی را یاد میگیرند. هیچ فایدهای هم ندارند حتی وقتشان را میگیرند. یعنی اگر بخواهیم به معنای واقعی در زمینه آموزش و پرورش تحول ایجاد کنیم باید درسها فایدهمحور و کاربردی باشند که همین تحولی که برای نظام آموزشی کشور تهیه شده اگر اجرا شود، بخشی از آن را به عهده خواهد داشت.
این فرمایشات به خوبی نشان میدهد پس از گذشت چندین سال از طرح سند تحول بنیادین نظام آموزش و پرورش هنوز برخی از محتواها و مفاهیم آموزشی که به دانشآموزان و دانشجویان ارائه میشود چندان مفید و کاربردی نیستند.
اما پرسش اینجاست که برای برونرفت از این وضعیت چه باید کرد؟
بیشترین ارزش برای کنکور
ابراهیم سحرخیز، معاون اسبق آموزش متوسطه وزارت آموزش و پرورش در پاسخ به قدس با اشاره به اینکه به نظر میرسد تأکید مقام معظم رهبری این است که دانشآموزان ما باید پس از ۱۲ سال آموزش، به توانمندیهای مورد انتظار که در سند تحول آموزش و پرورش از آن به عنوان شایستگیهای پایه یاد شده برسند، میگوید: مثلاً پایبندی به نظام خانواده و راستگویی از جمله این توانمندیهاست و رسیدن به این مهم نیز از طریق آموزش و کتابهای درسی تجلی پیدا میکند که الان متأسفانه بیشترین ارزش از دوره ابتدایی تا مقاطع بالاتر به کنکور داده میشود. بنابراین تا مسئله کنکور، هدایت تحصیلی و نگرانی بیش از حد خانوادهها نسبت به اشتغال و آینده دانشآموزان را به لحاظ ورود به دانشگاهها حل نکنیم کتابها به معنی واقعی کاربردی نمیشوند. یعنی آش همین و کاسه همین خواهد بود و این روند ادامه خواهد داشت.
وی با اشاره به اینکه در لابهلای برخی از کتابها مفاهیم آموزشی وجود دارد که اصلاً کاربردی نیستند و باید مورد بازنگری قرار بگیرند، میافزاید: به عنوان مثال میتوان از فلسفه سال چهارم دوره متوسطه دوم بحث مغایرت وجود با ماهیت یا منطق صوری ارسطویی یاد کرد که اصلاً کاربردی ندارند و کسی به آنها توجهی ندارد مگر اینکه بخواهند درسهای قدیمی را مرور کنند یا محتوای آموزش لگاریتم، برخی از مفاهیم پیچیده ریاضی و تئوریهای فیزیک که حتی از سطح دانشگاهی هم بالاتر هستند و مثلثات نیز همین وضعیت را دارند. البته در مثلثات مشکل به شیوه آموزش مربوط میشود که در حال حاضر دانشآموزان فقط فرمول حفظ میکنند.
وی با طرح این پرسش که چه لزومی دارد ما مسائل پیچیده ریاضی را که حتی در سطح دانشگاه هم نمیتوانند چندان کاربرد داشته باشند به دانشآموزان آموزش دهیم، میگوید: طول آموزش ۶ ساله این دوره بسیار مهم است، چون شخصیت و شاکله تربیتی دانشآموز در این مقطع زمانی شکل میگیرد و قرار است سایر توانمندیهای دانشآموز برای دوره متوسطه اول و دوم نیز بر این پایه استوار شود، اما مطالبی را در کتابهای درسی و یا عناوینی را در جدول برنامه درسی دانشآموزان داریم که واقعاً نه تنها مهارتی به دانشآموزان یاد نمیدهند بلکه وقت آنها را هدر میدهند.
وی ریشه اصلی مشکل یاد شده را در پدیده کنکور میبیند و میگوید: این پدیده موجب شده نظام ارزشیابی ما همچنان صرفاً حافظهمحور و نمرهمحور باشد. مثلاً در دوره ابتدایی نباید این همه عنوان کتابهای درسی داشته باشیم یا با اینکه ارزشیابی ما در دوره ابتدایی توصیفی است اما متأسفانه برای ورود از دوره ابتدایی به متوسطه اول نیز ارزشیابی درستی که کارایی مورد نظر را نشان دهد، انجام نمیگیرد به طوری که در این دوره انتظار داریم مثلاً دانشآموز پس از ۶ سال به برخی توانمندیها مثل رشد اجتماعی، قانونمداری، بالندگی هویت ایرانی اسلامی، صبر و شجاعت و... برسد، اما محصل ما پس از دانشآموختگی از مقطع ابتدایی، در خیابان مقررات ساده مربوط به آمد و شد یا نکات مربوط به حفظ محیط زیست را رعایت نمیکند.
آموزشها فایدهمحور نیستند
سحرخیز با اشاره به اینکه کتابهای آموزشی ما، دانشآموزان را چندان با مسائل اقتصادی و معیشتی، زیست محیطی، پیشگیری از بیماریها و آسیبهای آجتماعی آشنا نمیکند، میافزاید: حتی بخشی از دانشجویان ما که در رشته اقتصاد تحصیل میکنند هم بهدرستی با قانون چک آشنا نیستند. گاهی یک دانشآموز حتی نمیتواند یک درخواست ساده را بنویسد، چون آموزشهایی که نظام آموزشی کشور ارائه میکند کاربردی یا فایدهمحور نیستند. تنها برخی مفاهیم آموزشی مطرح میشوند و دانشآموزان آنها را حفظ میکنند و سخنور خوبی میشوند. به همین دلیل است که ایران در تولید مقاله جایگاه خوبی دارد اما بسیاری از این مقالهها تبدیل به تولید و فناوری نمیشوند و نمیتوانند وارد عرصه عمل شوند، چون آموزشهای ما از ابتدایی تا دانشگاه فایدهمحور نیستند.
وی با اشاره به ماجرای قتل رومینا توسط پدرش، میافزاید: ما تقریباً هیچ یک از مسائل جنسی را به دانشآموزان به شیوه اسلامی آموزش نمیدهیم، به همین خاطر آنها مواجهه درست با رفتارهای پرخطر را بلد نیستند و قدرت نه گفتن به بعضی از چیزها را ندارند. از سوی دیگر کشورهای دنیا در دوره ابتدایی و متوسطه اول آموزش بازاریابی را به دانشآموزان دارند؛ یعنی دانشآموزان با بازار آشنا میشوند و برای این منظور یک یا چند روز به صورت عملی در بازار جنس میفروشند و این گونه با محیط جامعه و واقعیتهای زندگی آشنا میشوند، اما آموزش و پرورش ما دانشآموزان را گلخانهای و آکواریومی تربیت میکند و آنها را با واقعیتهای زندگی و اجتماعی آشنا نمیکند چون در کتابهای درسی ما نگاه فایدهمحور و عملگرایانه تدریس نمیشود.
سحرخیز اگرچه آموزش مهارتهای اساسی مثل درست خواندن و نوشتن، خوب دیدن و خوب شنیدن و خوب حساب کردن را مهم میخواند اما معتقد است: اینها نباید اولویت نخست ما باشند بلکه اولویت نخست در آموزش درست زندگی کردن، لذت بردن از زندگی و همزیستی مسالمتآمیز با دیگران است. قرار بود در مدرسه رشد عقلانی، عاطفی، اجتماعی، توجه به کانون خانوده، ارتباط درست با خلقت و مخلوق و رعایت حقوق دیگران اتفاق بیفتد. آموزش و پرورش باید فرهنگ استفاده درست از منابع را به دانشآموزان بیاموزد، حالا از جنگل گرفته تا آب و هوا. اگر این اتفاق افتاده بود دیگر آموزش و پرورش برای این موضوعات آموزشهای مکمل نمیگذاشت. مثلاً پلیس راهور طرح پلیس همراه را در آموزش و پرورش اجرا میکند یا در حوزه مصرف صحیح انرژی وزارت نیرو با همکاری آموزش و پرورش طرح مشابهی را به اجرا میگذارد. یعنی قراردادی منعقد میکنند تا در حاشیه کلاسهای درس، این گونه آموزشها را به دانشآموزان بدهند در حالی که این گونه مسائل اصلاً حاشیهای نیستند بلکه اصل و متن هستند. جای اینها در کتابهای درسی ما خالی است و باید در کتابهای درسی بیایند و تدریس شوند، چون اینها به درد دانشآموزان میخورند. به عبارت دیگر نباید اجازه بدهیم از ۱۶ میلیون دانشآموز، بیش از یک میلیون نفر وارد دانشگاهها شوند. نمیخواهیم همه را ریاضیدان و فیزیکدان تربیت کنیم، میخواهیم انسان و شهروند در تراز جمهوری اسلامی ایران تربیت کنیم تا فردا اگر ازدواج کرد و عهدهدار خانواده شد بتواند از عهده این مسئولیت به خوبی برآید.
این کارشناس حوزه آموزشی از بازنگری در کتابهای درسی بهدنبال اجرای سند تحول بنیادین نظام آموزش سخن میگوید و میافزاید: تغییر نظام آموزشی ایجاب میکرد برخی کتابهای درسی مورد بازنگری قرار گیرند. این اتفاق افتاد و یکسری کتاب هم وارد عرصه آموزش شدند که کتاب کار و زندگی و کارآفرینی و سواد رسانهای از این دست است و بهتازگی هم در کتابهای رشته فنی و حرفهای بازنگری صورت گرفت، اما این در مجموع بازنگریهای صورت گرفته در کتابهای درسی کافی نبوده؛ یعنی تا وقتی ارزشیابی در نظام آموزش و پرورش جایگاه ویژه نیابد و آزمایشگاههای ما مورد توجه نباشند و همچنین موفقیت در کنکور رویکرد آموزش باشد، کاربردی شدن کتابهای درسی آب در هاون کوبیدن است و هیچ فایدهای ندارد.
سحرخیز در پاسخ به این پرسش که بازنگری در محتوای کتابهای درسی معمولاً هر چند سال یکبار باید انجام شود و این اتفاق در حال حاضر در کشور چگونه میافتد، میگوید: در دنیای امروز شتاب علمی و تغییر در آموختههای بشر و دادهها بسیار بالاست. با وجود این هر چهار پنج سال یکبار باید کتابهای درسی مورد بازنگری قرار گیرد و اطلاعات دانشآموزان و معلمان بهروز شود. این اتفاق در کشور ما هم میافتد اما کافی نیست.
چرایی رفتارهای متعارض بعضی از دانشآموزان
وی رفتارهای متعارض بعضی از دانشآموزان را در خصوص مسائل عقیدتی ناشی از وجود اشکال در تألیف کتابهای درسی و تدریس معلمان و روند اجرای ارزشیابی دانشآموزان میداند و میگوید: ما فقط امتحاناتی برگزار میکنیم که حفظیات دانشآموزان را میسنجند. اما این روش نمیتواند ارزشیابی درستی برای چیزهایی باشد که دانشآموزان یاد میگیرند، چون اینها بحثهای نگرشی است. در واقع آموزشها باید منجر به تغییر بینش و رفتار شود که به نظر میرسد این گونه نمیشود. بر این اساس پرسش این است که آیا بهتر نیست بهجای گرفتن این همه امتحان از دانشآموزان یک کارنامه محرمانه تربیتی برای آنها درست کنیم تا از هر دورهای که به دوره بعد منتقل میشوند روانشناسان و مشاوران مدرسه این کارنامه را مرور کنند و ببینند این دانشآموزان چرا نقض رفتاری دارند و آیا میتوان برایش نسخهای پیچید یا خیر. به هرحال جای کارنامه تربیتی در مدرسه خالی است.
وی در همین زمینه میافزاید: با وجود مربی پرورشی و مشاور در مدارس نباید شاهد این همه آسیب اجتماعی در جامعه باشیم. البته شاید گفته شود بخشی از این موضوع به جامعه و مسائل بیکاری و اقتصادی آن برمیگردد اما بحث این است که آموزش و پرورش هم نتوانسته همان ۲۰ تا ۳۰ درصد نقش خود در این حوزه را بهدرستی ایفا کند.
انتهای پیام/
نظر شما